سارا یوریست گرین
ترجمه و تنظیم: آیدا بناء
برای همه ما پیشآمده، اخبار روز را بالا و پایین میکنیم و میفهمیم بازهم فرد دیگری، یکی از آنهایی که شاید زمانی کارش را ستایش میکردهایم، حرفهای وحشتناکی زده یا مرتکب اعمال نفرتانگیزی شده است. هنرمندان و فعالین حیطه هنر نیز در این فهرست جایی دارند و حتی درگذشتگان هم از قضاوت ما در امان نیستند. رفتار ناشایست پیکاسو با زنان و زنستیزی آشکار او بر هرکسی که آثار او را دیده باشد و یا چیزی درباره زندگی او خوانده باشد پوشیده نیست؛ اما این دانستهها ما را در چه موقعیتی نسبت به آثار او قرار میدهند؟ وقتی در یک موزه یا یک کتاب هنری با اثری از پیکاسو مواجه میشویم باید چه کنیم؟ آیا میشود اثر هنری را از آفریننده آن جدا کرد؟ و اگر جواب آری است آیا اصلاً باید چنین کاری را انجام داد؟
در یکی از اولین سفرهایم به نیویورک بهعنوان یک دانشآموز دبیرستانی در موزه هنرهای معاصر نیویورک با نمایشگاهی از آثار چاک کلوز روبرو شدم و باید بگویم که بهشدت تحت تأثیر قرار گرفتم. صورتنگارههای عظیم او صرفاً از نظر بصری و اجرایی برای من عجیب و گیجکننده نبودند، بلکه مرا در فضای ذهنی غریب اما خوشآیندی از احساس نزدیکی و صمیمیت از مجاورت با آدمهایی قرار میدادند که هیچ آشنایی پیشینیای با آنها نداشتم، این احساس وهمآلود نزدیکیِ توأمان با دوری، زمانی که سوژهی صورتنگارهها آدمهای معروف و شناختهشده بودند٬ شدت بیشتری مییافت. به همین خاطر وقتی در این اواخر گزارشی درباره رفتار تحقیرآمیز چاک کلوز با زنانی که سوژه نقاشیهای او بودهاند خواندم، بهشدت احساس سرخوردگی کردم. برای زنانی که چنین تجربهای را پشت سر گذاشتهاند متأسفام و میدانم دیگر هرگز نخواهم توانست همچون گذشته به یکی از آثار چاک کلوز بنگرم. هیچ اتهام قضایی در پی از گزارشها مطرح نشد، چاک کلوز بابت رفتارش عذرخواهی کرد و خودتان میتوانید همهچیز را دراینباره در اینترنت بخوانید. امروز اما وقتی به یکی از آثار چاک کلوز نگاه میکنم نمیتوانم به این فکر نکنم که رابطه میان نقاش و سوژه به چه شکل بوده است، آیا سوژه یکی از دوستان چاک کلوز بوده و رابطه میان ایشان رابطهای خوشایند برای هر دو طرف بوده است یا سوژه در شرایطی پرتنش و ناخوشایند گرفتار آمده و آنچنان تحقیر شده بوده که حتی توان اعتراض و ترک آنجا را هم نداشته است. چرا برخی سوژهها برهنه و برخی پوشیدهاند؟ کدام سوژهها مدلهایی بودهاند که بابت این کار دستمزد دریافت کردهاند و کدامیک از آنها دستمزدی دریافت نکردهاند. همچنان از مهارت استادانه چاک کلوز شگفتزده میشوم اما اکنون نهتنها هشیارانهتر به نگاه هنرمند به سوژه در روند آفرینش هنری میاندیشم، بلکه نسبت به نقش خودم بهعنوان مخاطب اثر هنری در مواجهه با هر آنچه پیشآمده نیز آگاهترم.
چاک کلوز - جیمز - ۲۰۰۴
خوانش ما از یک اثر هنری همیشه تحت تأثیر دانستهها و نادانستههایمان درباره آن قرار دارد. گاهی اوقات میتوانیم دراینباره تصمیمگیرنده باشیم، مثلاً میتوانیم تصمیم بگیریم که برچسب اطلاعات زیر یک اثر هنری را در یک موزه بخوانیم یا نه، یا میتوانیم تصمیم بگیریم مقالات و کتابهایی را که درباره یک هنرمند یا یک نمایشگاه نوشته شده است بخوانیم یا نخوانیم. به هنگام مواجهه با یک اثر هنری، زمانی که اطلاعات جنبی در مورد هنرمند و شرایط و پیدایش اثر نداریم، شانس ما برای آنکه خوانش نابتری از اثر هنری داشته باشیم بیشتر است؛ اما در بیشتر مواقع درباره اطلاعاتی که کسب میکنیم قدرت تصمیمگیری نداریم، یکی از دوستان ما رویارویی ناخوشایندی را که با هنرمندی داشته است برایمان تعریف میکند، ناخواسته داستانی درباره آن هنرمند میشنویم یا آن هنرمند سرخط اخبار میشود.
هرچند این شمشیری دو لبه است، امکان دارد مصاحبهای با هنرمندی ناشناس بخوانید و دفعه بعد که با آثار او روبرو میشوید از کار او بیشتر خوشتان بیاید یا زمانی که واحد تاریخ هنر را برای تکمیل اعتبار تحصیلیتان برمیدارید با آثار بینظیر لئونورا کرینگتون آشنا شوید و ازآنپس احتمال بیشتری وجود دارد که توجه بیشتری به آثار او کنید و یکی از دوستداران آثار او گردید.
اوایل امسال وقتی اتهامات رفتار نامناسب جنسی درباره نیکلاس نیکسون عکاس شناختهشده آمریکایی مطرح شد، او از موسسه هنرهای معاصر بوستون خواست تا قرار نمایش آثار او را لغو کند. او دراینباره گفت: «فکر میکنم دیگر این امکان وجود نداشته باشد که آثار من همانگونه که استحقاق و شایستگی آن را دارند دیده شوند.» هرچند یک اثر هنری هرگز صرفاً بهموجب شایستگی ناب و ویژه خود دیده نشده است -هماره نشانههایی وجود دارند که به ما میگوید چه چیز اهمیت دارد و چه چیز فاقد اهمیت است- اما گمان میکنم حق با نیکسون باشد. پس از انتشار اخبار اتهامات جنسی نیکسون برای مخاطبان دشوار خواهد بود که با عکسهای او درست همانگونه مواجه شوند که چند ماه پیش از انتشار این اخبار ممکن بود.
مدت طویلی است که من نیکسون را به خاطر مجموعه عکسهایش از سه خواهر و همسرش که سالی یکبار از ۱۹۷۵ تاکنون گرفتهشدهاند، ستایش کردهام. با نگریستن به خواهرهای او که در عکسها بزرگ و شکوفا میشوند چیزهای بسیاری برای تحسین و احترام خواهید یافت. حضور عکاس تنها گاهی از ورای سایهی او در عکسها قابلمشاهده است اما هماره از ورای صمیمیت مفرط و احساس راحتی میان عکاس و سوژههایش قابللمس است.
نیکلاس نیکسون - ۱۹۷۵
نیکلاس نیکسون - ۱۹۸۴
نیکلاس نیکسون - ۱۹۹۲
نیکلاس نیکسون - ۲۰۱۴
تصمیمگیری درباره چگونگی وفق دادن دانستههایمان درباره هنرمند و خوانشمان از اثر او بر عهده ما است و هماره تحت تأثیر نیروهایی در کنترل و یا خارج از کنترل ما قرار دارد؛ و البته این موضوع نیز اهمیت دارد که خود اثر تا چه اندازه یادآور اعمال و کردار ناشایست هنرمند است. بهعنوانمثال یافتن رگههایی از زنستیزی در برخی از آثار پیکاسو نظیر نقاشی بوسه کار سادهای است و در برخی دیگر نه. وقتی به آثار کارل آندره مینگرید بلافاصله به این فکر نخواهید افتاد که او چهطور آدمی است ولی غیرممکن است به تابلوهای دختران برهنه تاهیتی پل گوگن بنگرید و به این فکر نکنید که گوگن با دو دختر ۱۴ ساله و یک دختر ۱۳ ساله تاهیتی ازدواج کرد و هر سه را هم به سفلیس مبتلا کرد و من قطعاً، حتی اگر گوگن امروز زنده بود و من برای مثال خریدار آثار او بودم، به این موضوع میاندیشیدم. به هر صورت بخشی از این معادله آن است که درنهایت چه کسی از توجه ما به یک اثر هنری بهره مالی خواهد برد؟
پل گوگن - در ساحل - ۱۸۹۱
وقتی یک یوتیوبر دیگر مرتکب عمل احمقانهای میشود و همه از آن عملکرد ناراحت هستند آیا من هم میخواهم آن ویدئو شرمآور را ببینم؟ معلوم است که میخواهم؛ اما آیا واقعاً این چیزی است که میخواهم؟ مسلم است که نه! تحمل تصور این امر که من نیز بدل به یک عدد در شمار مخاطبان و بینندگان او خواهم بود و یا به هر شکل در کسب شهرت و درآمد بیشتر توسط او نقشی خواهم داشت، از توان من خارج است. توجه ما اهمیت دارد و به شکلی دقیق نیز موردبررسی قرار میگیرد. این میزان توجه ماست که مشخص میکند چه آثاری تولید شوند و چقدر بودجه به آنها اختصاص یابد.
حتی اگر از مرگ هنرمند سالها گذشته باشد و بهره کمی از توجه ما ببرد ما همچنان این پیام را برای سران قدرت میفرستیم که مشتاقیم مخاطب چه آثار و کدام هنرمند با چه شیوه و منش رفتاری باشیم؛ و در سطحی وسیعتر به هرفرد دیگری اعلام میکنیم که اهمیتی ندارد اگر آدم خیلی مزخرفی هستی تا زمانی که چیزهای خوبی تولید میکنی ما مصرفکننده تو باقی خواهیم ماند. حتی اگر مفروض بداریم که گذشته، گذشته است - و بگذارید بگویم که هرگز اینگونه نیست- ما روی هر آنچه امروز موردتوجه قرار میگیرد و فردا نیز در معرض دید قرار داده خواهد شد تأثیر خواهیم داشت.
در این احوال چه باید کرد؟
یک راه همیشه آن است که حین تعریف از یک موضوع نکات منفی و تاریک آن را هم خاطرنشان سازیم. موزههای هنر هماره به شکلی غریب و متناقض همین کار را میکنند و باید بگویم که ابداً دوست ندارم در شرایط بغرنجی باشم که آنها در آن گرفتارند. راه دیگر آن است که اثر هنری را به شیوهای مورد اعاده مجدد قرار دهیم. میتوان مورد جالب دنیل برنبویم رهبر و نوازنده شهیر یهودی و تصمیم مناقشه برانگیز او برای اجرای آثار ریچارد واگنر، آهنگساز یهودیستیز و محبوب آدولف هیتلر، در کنسرتی در اسرائیل را یادآور شد.
اکیداً اینطور فکر نمیکنم که ما باید در یک تسویهحساب بزرگ، گذشته و تمام اعمال ناشایست هنرمندان را از نو بررسی کرده و موزهها و کتب تاریخ هنر را از آثار هر هنرمندی که زمانی عمل برخورنده و ناشایستی مرتکب شده است، پاکسازی کنیم. موزهها بازنمای تاریخ ما هستند و باید خوب و بد و هر آنچه هست را در کنار یکدیگر به نمایش بگذارند.
اما هنگامیکه کسی قدم جلو میگذارد و بر اعمال ناشایست هنرمندی گواهی میدهد، یا هنگامیکه حین پژوهش٬ کردار ناپسند فردی آشکار میشود و خرگوش رسوایی از کلاه بیرون میجهد، باید بدانیم که دیگر نمیتوان خرگوش را به کلاه شعبده بازگرداند. همه حقدارند که داستانهایشان را با دیگران در میان گذارند و ما نیز حقداریم داستانهای دیگران را بشنویم. این وظیفه ماست که مبتنی بر آگاهی و دانستههایمان در مورد هنرمند یا اثر هنری تصمیم بگیریم، آیا میخواهیم اجازه دهیم که دانستههای ما درباره یک هنرمند بر واکنش و عمل ما نسبت به آثار او تأثیر بگذارند؟ و اگر جواب آری است چگونه و تا کجا؟
هر موردی ازایندست به شکلی خاص، ویژه و منحصربهفرد است و با دیگری تمایز دارد و در هر مورد عناصر زیادی وجود دارند که باید در نظر گرفته شوند. جدا از نفس عمل ناشایست و اینکه ما تا چه اندازه آن را جدی میگیریم، آیا اثر موردبحث یک تولید اشتراکی است که فرد موردبحث تنها یکتن در پروسه تولید آن بوده است؟ یا اینکه اثرهنری نهتنها ما را به یاد عمل ناشایست یک هنرمند میاندازد بلکه بازتاب کلیت یک نظام ضد ارزشی است که هنرمند مورد بحث معرف آن است.
آیا میتوانیم دانشمندان سکسیست یا نژادپرست نظیر جیمز واتسون کاشف ساختار دیانای را بهموجب دستآوردها و اکتشافاتشان برای بشریت، از قضاوت مبرا داریم اما هنرمندانی را که آثارشان تأثیر کمتری بر جهان داشته است معذور نداریم؟ وقتی آثار فرد متخلف همچنان در معرض دید عموم باقی میمانند چه کسی آسیب بیشتری خواهد دید و در مقابل در صورت حذف آثار ایشان از گنجینه میراث فرهنگی چه کسی متضرر خواهد شد؟
بهتر است بدانیم که میتوانیم آثار هنری شایستهای خلق کنیم و درعینحال اعمال ناشایستی را هم مرتکب شویم؛ اما زمانی که اعمال ما آشکار شود٬ عواقبی را در پی خواهند داشت، دیگر از مزیت خوانش ناب آثارمان برخوردار نخواهیم بود و هر خوانشی از اثر ما٬ تحت تأثیر اعمال ما قرار خواهد گرفت.
خرگوش هرگز به کلاه شعبدهباز نمیگردد. میتوانید تلاش کنید از شرش خلاص شوید، میتوانید سعی کنید خرگوش را عقیم کنید تا موجب تولد خرگوشهای مشابه نشود، میتوانید تلاش کنید با خرگوش رایزنی کنید، با شعبده به چیز دیگری بدلش کنید و یا با آن به نحوی مصالحه کنید. (قول میدهم بیخیال استعاره خرگوش شوم) اما باید بدانید که باید تصمیمی درباره خرگوش بگیرید.
همه ما نقشی در فرهنگ ستایش مشاهیر ایفا میکنیم، این منجلابی است که چنان در آن فرورفتهایم که هر نوع جدا ساختن هنرمند از اثر هنری به امری بسیار دشوار بدل گشته است. ما در تناسب با هرآنچیزی که میخریم و یا برای دیدنش روی آن کلیک میکنیم قرارگرفتهایم. درست مثل همه ما هنرمندان نیز موجودات پیچیدهای هستند و بیشترشان هم چندان بد نیستند. هرچهقدر یک فرد را بیشتر بشناسید تصویر پیچیدهتری از او خواهید داشت اما درعینحال از تصویری سیاهوسفید به تصویری با خاکستریهای فراوان خواهید رسید.
تلاش برای جدا ساختن کامل هنرمند از اثر هنری در حقیقت تلاشی است برای کاهش و کاستن از نقش و وظیفه ما بهعنوان بیننده و خوانشگر اثر هنری. مسئله این نیست که نقش هنرمند از همهچیز مهمتر است، مسئله نقش مهم ما به عنوان بینندگان و خوانشگران آثار هنری است. من همچنان دوستدار گرنیکای پیکاسو، عکسهای نیکلاس نیکسون و پرترههای کاشیوار چاک کلوز در مترو خیابان ۸۶ نیویورک هستم -هرچند بهتر بود دو خودنگاره از خودش را ضمیمه نمیساخت- اما سازندگان و خالقان این آثار را نمیپرستم و تحت تأثیر این باور قرار ندارم که هنر خوب الزاماً توسط انسان شریف تولید میشود.
مهمتر از همه دریافتهام که در موقعیتهای اینچنین هرکدام به شیوه خاص خود منحصربهفردند و هرکدام از ما مسئول کشیدن خطوطی هستیم که مرز و جایگاه ما را بهعنوان خوانشگر و بیننده اثر هنری با اثر و هنرمند مشخص می سازند. راه دیگری وجود ندارد، اگر برایمان اهمیت دارد که چه نوع اثر هنری امروز و فردا تولید و به ما ارائه میشود باید نسبت به هر آنچه میبینیم و مصرف میکنیم و آگاهانه یا ناآگاه موردحمایت قرار میدهیم هشیار و سنجیده عمل کنیم.